معنای سیر مطالعاتی:
در این راستا به معنای سیر هم باید توجه شود. این سیر در حقیقت قسمتی از همان سیر و سلوک انسان به سوی حقیقت است. همانگونه که در سیر و سلوک به طی منازل و ترتیب مقامات قایل هستیم، در سیر مطالعاتی نیز باید چنین حالتی حکم فرما باشد.
سیر یعنی حرکت در راهی که اول و وسط و آخر دارد. مسیری که برای رسیدن به هدف و مقصد آن باید از منازل و گذرگاه های مشخصی عبور کرد وگام به گام ره پیمود.
معنای سیر مطالعات اسلامی ترتیب دادن برنامه مشخص برای مطالعه کتاب ها و مقالات دینی، به گونه ای است که در نتیجه آن به هدف تعریف شده برای این سیر، یعنی احیای حیات معقول انسانی دست یابیم.
معنای مطالعه:
مطالعه از طلوع است، از ریشه "طلع" یعنی کاری که باعث طلوع حقیقتی در ذهن انسان می شود.
مطالعه، یعنی یادگیری و آموختن چیزی که نمی دانی. با مطالعه باید احساس کنی که به مجهولی رسیده ای، اطلاعات تازه ای، فهم نوی، شناخت جدیدی، در تو طلوع کرده است. روشن شده ای، طلوع، باعث روشنایی است. خورشید حقیقت که طلوع می کند، جهان عقل و دل انسان روشن می شود.
با مطالعه باید روشنی را در خویش احساس کنی. گاهی انسان مقاله یا کتابی را می خواند، اما مطالعه نمی کند، یعنی روشن نمی شود. به فهم تازه ای نمی رسد، چیز نوی بدست نمی آورد، این مطالعه نیست، روش مطالعه و کتابی که برای مطالعه انتخاب می کنی هم مهم است. کتاب باید آموزنده و روشنایی بخش درون انسان باشد.
هر کتابی خواندنی نیست. بزرگان دانش توصیه می کنند که در انتخاب کتاب دقت کنیم، کتابی خواندنی است که زمینه طلوع خورشید حقیقت را در انسان فراهم آورد. کتابی خوب است که تو را به کشف واقعیت نزدیک کند، برخی از کتاب ها و مقاله ها انسان را از حقیقت دور می کنند، باعث انحراف از واقعیت می شوند، نویسنده ای که خودش با حقیقت آشنا نیست چگونه می تواند مخاطبان خود را با آن آشنا کند. کسی که خودش خواب است، چگونه دیگران را بیدار می کند. سخنوری که گمراه است، چگونه ممکن است دیگران را هدایت نماید.
لازم نیست حتما کتاب تدوینی و نوشته های دیگران را بخوانی، در کتاب طبیعت و تکوین هم می توانی مطالعه کنی، به جهان طبیعت نگاه کن، در راز و رمز خلقت الهی بیندیش، جمال و جلال خدای را در آن ببین و به عظمت حق تعالی اعتراف کن. مطالعه در کتاب آفرینش یکی از بهترین روش های مطالعه است و کتاب خلقت خدا بهترین کتاب خواندنی برای انسان می باشد.
در عالم درونی خودت نیز می توانی مطالعه کنی. معرفت نفس و مطالعه کتاب انفسی در کنار مطالعه طبیعت و کتاب آفاقی و همچنین کتاب های تدوینی الهی و بشری، همه راه ها و منابع مطالعه و آشنا شدن با حقیقت هستند.
مطالعه منحصر به مجله و روزنامه و کتاب خوانی نیست. علاوه بر خواندن مطالب نوشته شده، روش های فراوان دیگری نیز برای مطالعه وجود دارد. تفکر و حرکت عقلی روشی است که فلاسفه برای مطالعه و کشف سنت های کلی حاکم بر جهان هستی به کار می برند.
نگاه کردن و سیر و سفر روش های دیگری برای مطالعه هستند. قرآن کریم می فرماید: افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت. چرا به شتر نگاه نمی کنید و نمی بینید که چگونه خلق شده است. قل سیرو فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلکم، بگو سفر کنید در زمین و به سرانجام کسانی که قبل از شما بودند بنگرید و عبرت بگیرید.
به طور کلی تمام روش های یادگیری و آموختن، روشی برای مطالعه محسوب می شوند. کتاب بر دوگونه است، تدوینی و تکوینی. آدمی می تواند هم در کتاب های تدوینی مطالعه کند و هم در کتاب های تکوینی خداوند به مطالعه بپردازد. علم حصولی و حضوری، دو روش برای مطالعه بیرون و درون انسان محسوب می شود.
قرآن کریم برای شناختن خدای متعال و تقویت ایمان بندگان، روش مطالعه در آفاق و انفس را پیشنهاد می کند و می فرماید به آیات الهی در درون و بیرون خود بنگرید و از طریق نشانه ها به او معرفت پیدا کنید.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.
ممکن است زیست شناسی با شنیدن اصوات جانوران در نوع سخن گویی و ارتباط آنها مطالعه کند. بسیاری از محققین و دانشمندان از طریق آزمایش و تجربه عملی در آزمایش گاه های فیزیک و شیمی، با بررسی ساختار فیزیکی و ترکیبات مواد به مطالعه می پردازند.
رفتن به مناطق باستانی و موزه ها و دیدن آثار تمدنی گذشتگان هم خودش نوعی مطالعه در تاریخ و احوال مردمان است.
اهل هیئت و نجوم که با تلسکوپ به فضا نگاه می کنند و به رصد بزرگترین پدیده های طبیعت، یعنی ستارگان و کهکشان ها می پردازند، کارشان نوعی مطالعه است و دانشمدانی هم که با میکروسکوپ در احوال ریزترین موجودات طبیعیت تحقیق می کنند، روش خاص خود را برای مطالعه دارند.
روانشناسان از طریق بررسی رفتار فردی انسان ها به مطالعات روانشناختی می پردازند و روانشناسان اجتماعی، مردم شناسان و جامعه شناسان چگونگی زندگی و رفتار های جمعی جوامع انسانی را مورد مطالعه و دقت علمی قرار می دهند.
حتی انسان می تواند از طریق حرفه و شغل به یادگیری بپردازد و در کسب مهارت خاصی تلاش و مطالعه کند.
تمامی آنچه گفته شد روش هایی برای مطالعه و آموختن است، ولی منظور ما از مطالعه و سیر مطالعات اسلامی در این نوشته اختصاص به کتاب خوانی دارد. در حال حاضر ما در این نوشته در صدد ارایه روش و برنامه خاصی برای مطالعه منابع اسلامی هستیم.
ضرورت مطالعات اسلامی:
انسان مانند غنچه ای است که با مطالعه و دانش آموزی و عمل به دانسته های خود باید شکفته گردد و گل شود. اگر کسی مطالعه نکند و دانش آموز نباشد، غنچه می ماند و فرصت شکفته شدن و به نمایش گذاشتن زیبایی های نهفته در خود را از دست می دهد.
فلسفه زندگی انسان در این دنیا این است که باز و شکوفا شود و توانایی های خویش را بروز دهد، اگر کسی مطالعه نکند، زندگی اش بی نتیجه و بی ارزش خواهد شد، زیرا امکان شکوفایی را از دست می دهد و در سرای دیگر نیز گرفتار کمبودها و حسرت های فراوان خواهد شد. حسرت از اینکه چرا در مدت عمر خویش که می توانسته برای آخرت خویش توشه برگزیند و توانایی زندگی جاودان را در خویش احیا نماید، کوتاهی کرده است و اکنون باید محرومیت فراوان و ابدی را تحمل کند.
ضرورت مطالعات اسلامی بر اساس ضرورت آموختن و نیاز انسان به دانش و معرفت اسلامی در راستای افزایش توانایی ها و درجات حیات و زندگی درک می شود. انسان در راستای ارتقای مراتب زندگی خود، از ابتدای تولد و حتی قبل ازآن می آموزد و فرایند آموزش تا هنگام مرگ و حتی پس از آن در عالم برزخ نیز ادامه می یابد .
اگر پیامبر خدا (ص) فرمود: ز گهواره تا گور دانش بجوی، به خاطر نیاز پیوسته انسان به غذای دانش و بیداری از خواب غفلت و احیای هویت های معنوی خود است.
چرا باید مطالعه کنیم؟ چون ما انسانیم و در نهاد ما استعداد خدایی شدن وجود دارد. بنیادی ترین دلیل نیاز ما به مطالعه دینی، این است که هویت انسانی و الهی ما با مطالعات دینی شکل می گیرد. بدون مطالعه و دانش اندوزی انسان به هیچ قدرت و توانایی ای نخواهد رسید.
چه دلیلی مهمتر از این که ما بدون مطالعه و آگاهی جز یک هویت بشری و طبیعیت حیوانی ناقص نیستیم. همه انسانیت، کمال و سعادت انسان در گرو کسب دانش و آگاهی است.
نیاز عقل به دانش:
مدیریت زندگی انسان را عقل به عهده دارد. انسان ابتدا می اندیشد، انتزاع، تجرید، تحلیل، محاسبه و مقایسه می کند و هستی و نیستی و خوب و بد اشیا و اعمال را می سنجد و سپس تصمیم می گیرد و وارد عمل می شود. حتی زندگی عرفانی و عبودی انسان نیز از عقل نور می گیرد، در روایت است که العقل ما عبد به الرحمان. هنگامی که حیات عقلانی انسان تقویت می شود، این نیرو روی زندگی عبادی و عرفانی انسان نیز اثر مثبت می گذارد و آدمی به هدایت این قوه رحمانی به سوی عشق الهی رهنمون می شود.
عقل بر دو گونه است، عقل ورزیده و عقل ناورزیده. عقل ناورزیده، یعنی عقلی که از شکوفایی حداقلی برخوردار است، در تمامی انسان ها کم و بیش یافت می شود و آنها با همین عقل زندگی طبیعی خود را مدیریت می کنند و به دلیل همان ناورزیدگی در بسیاری از اوقات راه را به خطا می روند، دچار انحراف و گمراهی می شوند و چه بسا گفتار شقاوت می گردند و عاقبت بدی را برای خویش رقم می زنند.
انسان اگر بخواهد راه زندگی را به درستی بشناسد و بپیماید، به عقل ورزیده که به حداکثر و یا حد نصاب شکوفایی رسیده باشد، نیاز دارد تا بتواند حوادث زندگی را به درستی دریابد، در محاسبات عقلانی خویش دچار سردرگمی و خطا نشود و راه صحیح زندگی را به درستی انتخاب نماید.
ورزیدگی عقلانی به طور کلی از طریق آگاهی تحقق می یابد، انسان هر چه آگاه تر بیدارتر و عاقلتر، منتهی این آگاهی گاهی از طریق دانش آموزی، مطالعه و تفکر بدست می آید و گاهی هم از راه تجربه عملی دانسته ها تحصیل می شود.
تجربه عملی مربوط به عملکرد خارجی افراد است، یعنی کارهایی که شخصا و عملا باید در زندگی خویش تجربه کنند، و نتایج مثبت یا منفی آن را مشاهده نمایند و از این طریق بیاموزند.
آنچه ما در پی آنیم، تاکید بر ورزیدگی عقلانی از طریق سیر مطالعات اسلامی است، آگاهی و بیداری ای که از طریق دانش افزایی تامین می شود و زمینه را برای تجربه عملی و تکمیل عقل فراهم می آورد.
آگاهی و بیداری:
دنیا و طبیعت سنگینی خاصی دارد که باعث خواب آلودگی معنوی انسان می شود. دنیا مخدر روح آدمی است، اگر انسان توجه نکند و به لطایف الحیل خویش را از این خواب آلودگی نجات ندهد، در غفلت می ماند و هنگامی بیدار می شود که دیر شده و فرصت ها از دست رفته است. در روایت است که مردم خوابند، وقتی که می میرند، بیدار می شوند. الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.
به طور حتم اولین و بزرگترین مشکل انسان در زندگی، خواب غفلت است و برای غفلت زدایی راهی جز تحصیل علم و آگاهی نداریم. داروی بیداری و حرکت آفرینی انسان دانش و آگاهی است، با مطالعات اسلامی است که انسان بیدار می شود و حرکت می کند، به عالم عقل و دل، نفوذ می کند، راه خود را به سوی خداوند باز می کند و نجات می یابد.
10-2-87
دینی بودن سیر مطالعاتی:
به طور کلی ما دو گونه مطالعه و سیر علمی داریم، یکی سیر مطالعات علمی در علوم تجربی و دانشگاهی است و دیگری سیر مطالعات دینی در علوم فراطبیعی وابسته به وحی و عصمت.
هدف این نوشته ترتیب دادن سیر مطالعات علمی نیست، زیرا موضوع علم، زندگی این جهانی، مدیریت طبیعت و تامین نیازهای اطلاعاتی انسان در عرصه حیات طبیعی و اجتماعی است. این علوم در دانشگاه ها تدریس و تحقیق می شود و مسیر خاص خود را طی می کند.
سیر مطالعات دینی بر اساس این اعتقاد شکل می گیرد که انسان علاوه بر بدن مادی و زندگی طبیعی از حقیقتی روحانی و ماورای طبیعی نیز برخوردار است. این بعد از وجود انسان نیازهای اطلاعاتی خاص خود را می طلبد که اگر تامین نشود، شکوفا نخواهد شد و زندگی ناقصی خواهد داشت.
البته این بدین معنا نیست که دین درباره زندگی طبیعی و این جهانی انسان آموزه ای ندارد و به دنیا کاملا بی توجه است، قسمت مهمی از آموزه های دینی درباره مدیریت زندگی طبیعی به گونه ای است که در راستای تقویت حیات معنوی قرار گیرد. بنابراین در سیر مطالعات دینی به کتاب هایی که در زمینه مدیریت زندگی دنیوی انسان است نیز پرداخته می شود، ولی در عین حال این آموزه ها دینی و مستند به وحی هستند و با دستاورد های علمی و تجربی بشر متفاوت اند.
از میان تمامی علوم بشری و معارف انسانی تنها معارف دینی است که موضوع و هدف آن، ساخت بعد فراطبیعی انسان است، بنابراین لزوما اینگونه مطالعات باید دینی باشد و داده های علوم تجری و بشری نمی توانند جای آن را در تربیت انسان و اداره جامعه انسانی بگیرند.
معنای اسلامی بودن سیر مطالعاتی:
اسلامی بودن دو معنا می تواند داشته باشد:
1- آشنایی با متن معارف و آموزه های اسلام.
2- همگام شدن با هدف اسلام در زندگی انسان.
در سیر مطالعاتی هر دو معنا وجود دارد، یعنی هم مطالعه در منابع اسلامی صورت می گیرد و هم به دنبال درک اهداف اسلام در زندگی انسان هستیم.
اما در مورد برخی از موارد مانند اسلامی بودن دانشگاه و دانشگاه اسلامی تنها معنای دوم صادق است، یعنی ما در دانشگاه ها نمی خواهیم تنها معارف اسلام را درس بدهیم. مقصود از اسلامی کردن دانشگاه یا سینما یا هنر و مانند آن، جهت دار بودن نهادهای زندگی مادی در راستای اهداف معنوی اسلام است.
از این منظر حتی می توان اقتصاد را که یک حرکت کاملا مادی است، اسلامی کرد، یعنی به پیشرفت اقتصادی به گونه ای برسیم که به عنوان یک کشور مسلمان الگوی کشور های دیگر شویم و بتوانیم قدرت اسلام را در دنیا به گونه ای اثبات کنیم که اسلام و دین گسترش یابد.
هدف دین اسلام، ارتقای درجه حیاتی انسان است. در این راستا اسلام به انسان می آموزد که چگونه باید زندگی طبیعی و حیات عقلانی و سلوک عرفانی خود را سامان بدهد که در راستای کمال و قرب الهی قرار بگیرد و زندگی قوی و جاودانه ای داشته باشد.
انبیای الهی با آموزه های دینی و وحیانی خود سعی می کنند زندگی طبیعی و حیات عقلانی بشر را به گونه ای مدیریت و تقویت نمایند که او خود با درک شخصی و به صورت اختیاری، به عبودیت خداوند و زندگی عرفانی مشغول شود.
بنابراین اسلامی بودن سیر مطالعات، یعنی کتاب هایی را مطالعه کنیم که اولا آموزنده معارف دین اسلام باشند و ثانیا ما را به درک هدف اسلام در زندگی انسان نزدیک نمایند.
چرا سیر فقط اسلام:
چرا گفتیم سیر مطالعات اسلامی و نگفتیم سیر مطالعات دینی، به عبارت دیگر چرا تنها به دینی بودن ، اکتفا نمی کنیم و بر اسلامی بودن منابع مطالعاتی نیز اسرار می ورزیم؟
پاسخ این سوال روشن است. نگفتیم دینی، چون دین، اعم از اسلام است و ادیان تاریخی گذشته در اثر مشکلاتی، مانند تحریف، نسخ، نقصان شریعت و ضعف ساختاری، پتانسیل ساخت انسان و جامعه انسانی به خصوص در این زمان و در آینده تاریخ را از دست داده اند.
قرآن کریم می فرماید: ان الدین عند الله اسلام تنها دین و روشی که در انسان سازی و اداره جامعه انسانی کارایی دارد و مورد قبول خداوند است اسلام است. و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یتقبل منه. کسی که دینی غیر از اسلام اختیار کند از او پذیرفته نمی شود. دینی می تواند انسان تربیت کند و برای رساندن انسان به شکوفایی و اهداف فرا طبیعی زندگی او کارآمد باشد که اولا کامل باشد و ثانیا جهانی و همیشگی باشد و ثالثا سالم و تحریف نشده نباشد. خصوصیاتی که تنها در اسلام یافت می شود و سایر ادیان از آن بی بهره اند.
بنابراین قید اسلامی بودن نیز برای سیر مطالعاتی لازم بود. تنها اسلام است که قادر است انسان کامل و سالم تربیت کند و به درستی جامعه بشری را تا قیامت رهبری کند. به همین خاطر تنها مطالعات اسلامی است که می تواند نیازهای اطلاعاتی انسان را در زندگی مادی و معنوی او برآورد و به انسان امروزی در زمینه مدیریت زندگی فردی و اجتماعی اش کمک نماید.
انگیزه مطالعه:
انگیزه اصلی مطالعه و تحصیل دانش، کمال طلبی انسان است. کمال خواهی ریشه ای ترین ویژگی فطری آدمی است. تمامی انسان ها بدون استثنا کمال خواهند، تفاوت هایی که وجود دارد، در تعریف آنها از کمال است. برخی کمال خویش را در تمکن مادی می دانند و برخی در تمکن معنوی، ولی کمال حقیقی انسان در قوت نیروی حیات و نزدیک شدن به نیروی اصلی حیات، یعنی خدای متعال است.
ما الان زنده ایم و مشغول زندگی هستیم. برای ما انسان ها چیزی مانند زندگی با اهمیت نیست. تمامی انسان ها برای حفظ و تعالی زندگی خود تلاش می کنند و کوشش های علمی و عملی آنها همه در راستای ارتقای سطح زندگی است.
صفت حیات و حقیقت زندگی، تشکیکی و دارای مراتب است. برای رسیدن به کمال، زنده بودن کافی نیست، باید از پله کان حیات و زندگی بالا رفت و روز به روز زنده و زنده تر شد.
اگر خوب دقت کنیم، خدای متعال منبع و حقیقت حیات و زندگی جاری و ساری کل هستی است و ما به عنوان یک انسان کمال طلب در حقیقت پرستشگر حیات و عاشق زندگی هستیم. ارزش زندگی با جان انسان برابر است. هیچ کسی حاضر نیست حتی در مقابل مبلغ گزافی که به او پرداخت می شود، لحظه ای از زندگی خود را به دیگری ببخشد.
اکنون اگر به این اعتقاد برسیم که کمال و سعادت ما در قوت زندگی و درجات بالای حیات است، این پرسش مطرح می شود که مایه های این ترقی و افزایش حیات در چیست و چه باید کرد؟
از نظر صفت شناسی عرفانی، بعد از وجود که جهت ذاتی خدای تعالی است، صفت حیات وسیع ترین و گسترده ترین صفت او می باشد. پس از صفت عام حیات، صفت علم، قدرت و اراده که مولفه های اصلی و کلان زندگی و امهات اسما و صفات خداوند هستند، قرار دارد.
برای دریافت صحیح پاسخ این پرسش، ابتدا باید به مکانیزمی که میان امهات اسما و صفات الهی است، پی ببریم. به صورت ساده می توان گفت: اراده انسان مرهون صفت قدرت است و قدرت و توانایی او از علم و دانش مایه می گیرد، به قول فردوسی: توانا بود هر که دانا بود. زدانش دل پیر برنا بود و این سه صفت مهم، روی هم، باعث ارتقای صفت حیات و زندگی انسان می شوند.
اصل حیات از خدای متعال است، ولی ارتقای درجات آن در انسان مرهون قوت صفت علم، قدرت و اراده است. به هر مقدار که شخصی عالمتر، تواناتر و با اراده تر باشد، به همان میزان از زندگی قوی تری برخوردار است و کسانی که در این صفات اصلی دچار ضعف هستند، زندگی ضعیف و کم ارزشی دارند.
زندگی برخی افراد آنقدر ضعیف است که می توان گفت: آنها تنها زنده هستند و نفس می کشند و حیات شان به مویی بند است، به محض اینکه قلب شان از تپش بایستد، هلاک می شوند و از صحنه زندگی و خاطره انسان ها محو می گردند و چیزی از آنها نمی ماند.
در مقابل، اندک انسان هایی نیز هستند که در اثر قوت حیات، حتی پس از قرنها که از دنیا رفته اند، هنوز زنده و تاثیر گذاراند، کسانی که تا سال های سال فرهیختگان جامعه از آثار حیاتی آنها استفاده می کنند و با اینکه حیات فیزیکی ندارند، ولی همچنان به نور افشانی مشغول اند. انبیا ، اولیای الهی، عالمان دینی و دانشمندانی که نام و آثارشان پس از قرن ها بر سر زبان ها و مورد استفاده است از این دسته اند.
سر این ماندگاری که باعث دوام زندگی آدمی می شود، در صفت علم نهفته است. در میان صفات امی صفت علم نقش بسیار به سزایی دارد. از طرفی قدرت، توانایی و برنایی انسان از دانش نشئت می گیرد و از طرف دیگر صفت علم مایه اصلی ارتقای حیات آدمی می شود. مطالعه راه رسیدن به دانش و دانش اصلی ترین نیرویی است که به زندگی انسان قوت و کمال می بخشد.
کمال طلبی و حس جاودانگی در نهاد تمامی آدمیان وجود دارد و چیزی برای انسان شیرین تر از زندگی و جاودانگی نیست. البته اگر دیده می شود که برخی افراد از مطالعه و کسب دانش غفلت می کنند، به خاطر آن است که صریحا نمی دانند کمال و سعادت آنها در دنیا و آخرت، در تقویت صفت علم و حیات است. آنها توجه ندارد که این راه با مطالعه آغاز می شود.
دین که راه کمال و سعادت را به انسان نشان می دهد، خود با کلمه (اقرأ) بخوان آغاز شده است. هنگامی که پیامبر اسلام(ص) در غار حرا به پیامبری مبعوث شد، اولین کلمه ای که جبرائیل خطاب به او وحی کرد، این جمله بود: اقرا باسم ربک الذی خلق.
انسان موجودی بسیار کمال طلب است، ولی اغلب نمی داند که این حس با مطالعه و دانشمندی ارضا می شود. ما باید همواره متذکر این معنا باشیم که خدای متعال سیستم هدایتی خود را بر پایه ارسال کتاب توسط انبیا(ع) بنیان نهاده و مهمترین هدیه ای که به بشریت داده، کتاب های آسمانی بوده است. این بدین معنا است که زندگی انسان و کمال و سعادت او در گرو هدایت و مطالعه کتاب های مفید و سازنده است.
ما باید باور کنیم که زندگی بدون مطالعه و کتاب، چیزی جز درجا زدن و تلف کردن عمر نیست و لازم است بیاموزیم که حیات ما در گرو کسب دانش و اطلاعات علمی و دینی است.
در روایتی هست که فرموده اند: در قیامت از افراد سوال می کنند که چرا عمل نکردید؟ می گویند: نمی دانستیم، سپس سوال می شود که چرا نیاموختید؟ و به خاطر نیاموختن مواخذه می شوند.
مطالعه و آموختن و عمل کردن به آموخته ها، متن زندگی و دو بال پرواز انسان تا بی نهایت است و او در هر لحظه ای که از این امر غفلت می کند، دچار توقف، سقوط و مرگ معنوی می شود.